مرا سعد دین داد پیراهنی


که از دیدنش دیده حیران شدی

ز فرسودگی وقت پوشیدنش


تن مرد پوشیده عریان شدی

به هرجا که آسیب سریافتی


به اندازهٔ تن گریبان شدی